سوار تاکسی شدم. همیشه اولِ راه کرایه را حساب می کنم. جنگ اول بِه از غرولند و نیتی آخر. دلیل دیگرم هم این است اگر پول خرد لازم داشته باشد کارش راه بیفتد. راه همیشگی بود و کرایه مشخص. راننده پانصد تومان اضافی تر می خواست. ندادم. ترمز زد. پیاده شدم. دو ثانیه بعد سوار تاکسی دیگری بودم که نذر داشت امروز کرایه نگیرد. گفت کارگر است. این دومین باری بود که سوار ماشینی می شدم که به عشق ائمه مسافر جا به جا می کرد.

به قول آقای فاطمی نیا اینا از اسراااره آقاجان اسرار»

قطعه گمشده سفرهای دور و نزدیک ما..

«یه چیزی می‌شه بالاخره» به روایت امروز!

انسان، این موجود نسی

سوار ,راه ,کرایه ,شدم ,تاکسی ,جا ,سوار تاکسی ,این دومین ,است این ,گفت کارگر ,دومین باری

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

طلوع استعلام هزینه ثبت شرکت دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی بررسی و تحلیل ادیان و اعتقادات خلاقیت تجاری و نوآوری سیستماتیک ارشد پژوهش هنر نمایندگی فروش خدمات تعمیر کولر گازی اسپلیت سامسونگ در شیراز - عظیمی دین پژوهی آکادمی مالی و موفقیت وبلاگ دومینووب◕‿◕